دیوان سودمند

مجموعه اشعار صلاح الدین احمد (سودمندیان ) لواسانی

تلمذ

هندی
دیوان سودمند مجموعه اشعار صلاح الدین احمد (سودمندیان ) لواسانی

تلمذ

 

 

حقیقت را خریدارم به یک عهدی و پیمانی

تلمذ کرده ام با دیده پویا ، بدآن آیات .........



نمی جویم ره مستی ، در این خمخانه هستی

دو صد نفرین و صد افزون ، برآن منشور ایمانی .



رهایی را نمی یابم ، در این گردون آبی رنگ

بیا تا دیده بگشاییم و هم دل را ، به یک قانون کیهانی .



هزاران آیه تد لیس ، صد هاحیله و تثلیث 

ز خلق آدم و حوای سرگردان و .....تا ملک سلیمانی .


به حکم عقل می گردم ، نه چون اسبان عصاری

نمی دانم چه حاصل می شود آخر، ازاین تحقیق میدانی .



حریمی بر نمی تابم ، برای درک راه از چا ه

نمی بینمدرآن تسلیم توحیدی، بجز حزن و پشیمانی .



دمادم ورد مناین است ، حق جوییم و حق پوییم

نه می پیچم به تن ، تن پوش احرام و نه شولای نریمانی


 



تاريخ : جمعه 1 فروردين 1398 | 15:52 | نویسنده : هندی |

تک بیت های عاشقانه سری دوم _ شامل ابیات 76 الی .....

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: تک بیتی ها

تاريخ : چهار شنبه 12 بهمن 1401 | 15:12 | نویسنده : هندی |

تک بیت های عاشقانه سری دوم _ شامل ابیات 51 الی 75

 

 

برای دیدن تک بیتی های 

26 _ 50 روی گزینه

ادامه مطلب

کلیک کنید


موضوعات مرتبط: تک بیتی ها

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 12 بهمن 1401 | 14:50 | نویسنده : هندی |

تک بیت های عاشقانه سری دوم _ شامل ابیات 26 الی 50

 

 

برای دیدن تک بیتی های 

26 _ 50 روی گزینه

ادامه مطلب

کلیک کنید


موضوعات مرتبط: تک بیتی ها

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 12 بهمن 1401 | 10:48 | نویسنده : هندی |

تک بیت های عاشقانه _ سری اول _ شامل ابیات 1 الی 25

 

برای دیدن 25 تک بیتی روی گزینه

ادامه مطلب

کلیک کنید


موضوعات مرتبط: تک بیتی ها

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 12 بهمن 1401 | 8:0 | نویسنده : هندی |

جان بسر

 
 
 
 

نگاه عاشقم ببین ، چگونه تر شده است

 به باغ پنجره آ ، بین که منتظر شده است

 فریب می خورد و آه و ناله می سازد

 و وعده های پوچ تو را هم ، ز بر شده است

 گشای برقعه زصورت  ، و چهر ه ای بنمای

 دل رمیده لولی وشم ، زتن بدرشده است

 نه مهر ونگاهی و ، نه شوقی و شوری

 کجاست ناوک مژگان ، کمان ، کمر شده است.

 بدان ،نشان دگر از من ، نمانده در همه دهر

 فنای عشق تو گردید و جان بسر شده است

 


موضوعات مرتبط: عاشقانه هااشعار کلاسیک

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 14:53 | نویسنده : هندی |

بداهه فرمودند ، عرض کردم - 7

 
 
 
 

بداهه فرمودند:

من فدای ساقی و، آن ساق ، سیمین اش حسین.

دست خود را اندکی ، از پاچه بالاتر ببر.

یادتان باشد در این حالت دو تا لیمو ناب

ضامن  طعم لذیذ و عالیِ ،آن پاچه  هاست.

 

عرض کردم :

التماس بی التماس ، برخیز و تا بازار رو

خمره ها خالی شده از میگساری های تو

 


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 14:30 | نویسنده : هندی |

بداهه استاد نفرمودند ، بنده عرض کردم - بچه محل

 
 
 

الا استاد ای یار گرامی

رفیق و همدمم ، ای جان جانی

بده رخصت  که در بزمت بشینم

بگیرم ، یک دو جامی ، زود وآنی

بدان  من حاضر و آماده  هستم.

بمحض آنکه یک ابرو تکانی.

برایت گفتم این شعر بداهه

بدانی تا بدانی تا  بدانی

برو می گوی با  بچه محله هات

که با من هم محل بوده ، فلانی


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 14:22 | نویسنده : هندی |

بداهه فرمودند ، عرض کردم - 6

 
 
 
فرمودند 

شیطان بزرگ و من ، دیریست که هم وندیم  

بر دولت اسلامی زین ، نکته  همی خندیم

از حسن چنین دینی ، کشورشده ویرانه

یک سوی پر از جنده ، آنسو پر دیوانه

 

 

عرض کردم:

به به  استاد خوش خبر باشی

سر خوش و شاد و گل پسر باشی

درکنار  عیال خود در  راه

شانه با شانه سر بسر  باشی

بروی  در بلاد شهر فرنگ

یا که عازم  به کوه و بر باشی

دُم زنی دائما ، به خمخانه

مست و مدهوش ، جامه تر باشی

مانده شعرت  به صفحه  کاغذ

یکصد و ده  بهار ، مستمر باشی

 


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 14:14 | نویسنده : هندی |

بداهه فرمودند ، عرض کردم - 5

 

 

فرمودند :

روده راست کجا  در شکمم می یابی

که سروشی برسید و همه را غارت کرد.

ما به  دلدار سخن  با دل خود  می گوییم.

چه به این کار دل و روده من

 

عرض کردم:

جان استاد مزن جوش که  این شیخ  اجل

خود به زور دگنک زور چپان خواهد کرد.


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 14:11 | نویسنده : هندی |

بداهه فرمودند ، عرض کردم - 4

 
 
 

فرمودند:

بیا و ، دست و دلبازی رها کن

بیا رحمی بر ین اهل  صفا  کن.

بیا قدری  خساست پیشگی کن

 

 

 عرض کردم:

بنده کوچکتر از آنم که شما فرمودید

راه خود را بروید ، در سخنم  عقلی نیست


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 14:4 | نویسنده : هندی |

بداهه فرمودند ، عرض کردم - 3

 
 
 فرمودند :

تعارف در مرام  ما  گناه  است

کجا دارم  تعارف  ، مرد دانا

 

عرض کردم

بر من بگو که چه کس بی وفا شده
دانی چه کرده ای که چنین بر جفا شده؟
دریای شور قم ، نمکش ازجناب توست
او کرده ناز و چنین ، بی صفا شده


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 13:28 | نویسنده : هندی |

بداهه فرمودند ، عرض کردم - 2

 
 
استاد فرمودند :

خارج  ز ادا و عور و وسواس

 دارم به شما  ارادتی خاص

از رقص نگو ، که جان  فشانم

عاشق به دف و رباب و رقاص

تو کار خودت بکن ، میاتدیش

بازیچه شوی بدست  اشخاص 

 

 

عرض کردم من :

بنده  دارم  ارادتی عالی

بهر استاد م و جنابعالی

صد ماشاله به روی چون  ماهت

ببرد رشک بر شما  ، قالی

ما  تلمذ  کنیم. نزد شما

چون گذشت است از شما سالی

پس بشارت  دهم  ، که  خوش باشی.

چون  سرایم  به رسم نقالی

 


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 13:24 | نویسنده : هندی |

بداهه فرمودند ، عرض کردم -1

 

 فرمودند:

بیا جانم تو هم اهل خساست  باش با ما

که با بوسیدنت ما زهره  ترکانیم

 

عرض کردم :

چون  تو گرفتار به گیسوی  یار

لیک کجا  دست من و  موی او

هجر کشم ، گریه  کنم  زار زار

ره نبرم  بر دژ و  باروی او

کرده مرا واله و شیدا و مست

آن وتر و قوس دو ابروی او

گر تو رسیدی به برش لحظه ای

تنگ بزن حلقه به  بازوی او

من نچشیدم ز لبش بوسه ای

بوسه بزن  برلب و لیموی او

 


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 13:15 | نویسنده : هندی |

بداهه استاد نفرمودند ، بنده عرض کردم - ما چه لایق

 
 
آن سبیل دو خمت برده دل  پیر وجوان

ما چه لایق به چنین مهرو محبت ، استاد


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 13:12 | نویسنده : هندی |

بداهه استاد نفرمودند ، بنده عرض کردم - شاخ سبیل همایونی

 
 

شاخ سبیل تو همایونی است.

ای به فدایش همۀ شرق و غرب

من وسطم ، شرقی وغربی نی ام

اون وسطا لقمه زنم  نرم و چرب

عرض ارادت بکنم ، اندکی

گر نپسندم چه کنم ، جرح و ضرب

 

 

 


موضوعات مرتبط: بداهه استاد فرمودند ، من عرض کردم

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 12:27 | نویسنده : هندی |

حس خوبی است حس تهرانی

 
برای  شنیدن شهر بر روی عکس ضربه بزنید 
 
 
 
 
 
 

حس خوبی است حس تهرانی ، باهوایی به عشق آلوده

حل بحران چرا کنم توبگو، بهترین حسم من همین بوده

 

سینه را جای عشق می دانم ، نکنم سرفه های پی درپی

شهد نوشین عشق نوشم، چشم شوخ  تو نسخه فرموده

 

چشم من خیره درنگاه تو است ، رد پایم ببین، بین پیداست

وای ازآن زلف های تودرتو ،آه از این ناله های بیهوده

 

حال و روزم شبیه  مرداب است ، خسته ومانده در ره دریا

می تپد  قلب من به سودایت، یک دمی هم بدان نیاسوده

 

مطمئن باش مال من  هستی ، نَبُوَد ، وصل آرزوی محال

دست گرمم بروی شانه تو، بِشِنو ، سرنوشت  این بوده

 


موضوعات مرتبط: اجتماعیاترادیو شما _ دکلمه شاعر

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 12:20 | نویسنده : هندی |

باید ببینم تا به کی

 

دیری ست این دل بی جهت ، نا مهربانی می کند

غم می خورد ، کز می کند ، میل جوانی می کند.

 

فریاد مستی می کشد ، بی ترس و بیم از محتسب

بر جام ، آتش می زند. من را روانی می کند.

 

در آسمانها می پرد ، چون طا ئران تیز پر

گاهی به دریا می رود ، یک دم شبانی می کند.

 

اندی صبور می شود ، چون سنگ ، سخت و بی صدا

یا دائما" نق می زند ، بلبل زبانی می کند.

 

چون شمع روشن می شود . می سوزد از راز درون

گل را نوازش می دهد ، بس دل ستانی می کند.

 

گاهی به چنگ و رود و عود ، آنی نشسته در سجود

با پر به جوهر می زند ، نامه پرانی می کند .

 

عاشق شده گویی دلم ، این است شاید مشکلم

باید ببینم تا به کی ، دل سر گرانی می کند؟

 

 


موضوعات مرتبط: عاشقانه هااشعار کلاسیکرادیو شما _ دکلمه شاعردفتر عاشقانه ها + دکلمه شاعر

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1399 | 12:16 | نویسنده : هندی |

زمستان رفت وماندت رو سیاهی

 
 
 
 
 
 زغال ای رو سیاهِ مردم آزار
 
گذشته دوره ات در کوی و بازار

نکن خلق خدا ، ازخویش بیزار

 

زمستان رفت و ماندت رو سیاهی

*************************

 

نجُستی خانۀ ، واماندگان را

ندادی شعله ای ، ره ماندگان را

نکردی گرم ، چون درماندگان را

 

زمستان رفت و ماندت رو سیاهی

************************

 

ندانی جان به لب ، آن خسته کی شد

به فکرت ، روزگاری سرد ، طی شد

چو پیش از بهمن و اسفند ، دی شد

 

زمستان رفت وماندت رو سیاهی

************************

 

تو گفتی آتشی در سینه داری
 
به سینه گوهری بی کینه داری
 
ببین چون ؟ چهره درآیینه داری
 
 
زمستان رفت و ماندت رو سیاهی
 
 

موضوعات مرتبط: گشتانه - ترجیع بند مربع

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:26 | نویسنده : هندی |

خدا رحمت کند سیمین ما کو؟

 
 
 
 

خدا رحمت کند سیمین  ما  کو؟

قدیمی یاور و محبوب  ما  کو؟

جلالش میزبان ، مهمان ما کو

 

عروجش را نگر ، ازبین ما رفت

**********************

 

به عمرش جز نکویی ها  نپویید.

از او جز رحمت و خوبی نجویید

ز دستش شاخه هرزی نرویید

 

عروجش را  نگر  از بین ما رفت

***********************

 

کتابش سووشون ، شه کار او بود

که  بی شک برترین آثار او بود

الهی نعمت  از ، دادار او  بود

 

عروجش  را  نگر از بین  ما رفت


 


موضوعات مرتبط: صنایع بدیع ابداعی خودمگشتانه - ترجیع بند مربع

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:25 | نویسنده : هندی |

قصه فیل و آن شب تاریک

 
 
 
 

بشنو از من حکایتی شیرین

وز سخن های کهنه و دیرین

نیست از مهر و زان مه سیمین

 

قصه فیل و آن شب تاریک

*******************

 

سخن از افتراق بی پایه است

قِلت نور و کِثرت سایه است

ماجرایی ، که نغز و پر مایه است

 

قصه فیل و آن شب تاریک

********************

 

پای فیل است و آن شب بی نور

گو چرا خواند آن ستونش ، کور

تو بخوان بهر این سر پر شور

 

قصه فیل و آن شب تاریک

********************

 

دید محدود و حس خود خواهی

می کِشد گر تو را به گمراهی

پس بخوان بهر درک و آگاهی

 

قصه فیل و آن شب تاریک


 
 

موضوعات مرتبط: صنایع بدیع ابداعی خودمگشتانه - ترجیع بند مربع

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:24 | نویسنده : هندی |

منم و لا اله الا او

 
 
 

 

بشنو ازعشق و از پریشانی

شور و حال و ز نور ایمانی

حال  ما را ، تو نیک میدانی

 

منم و لا اله الا او

*************

 

چون نه در بند فرقه و دینم

کل عالم ، مسخرش بینم

رام دامش که دانه برچینم

 

منم و لا اله الا او

*************

 

هر که دارد برای خود یاری

کی بود ، با کسی ، مراکاری

اوست تنها به قلب من جاری

 

منم و لا اله الا او

*************

 

صنمی بر جمال می نازد

عاشقش برکمال می نازد

منعمی کو به مال می نازد

 

منم و لا اله الا او

*************

 

می خورم وز شراب دردانه

می زنم جان و دلبه خمخانه

گو کجایند جان و جانانه

 

منم و لا اله الا او

*************

 

چون دمی پیش اهل راز شدم

بس زدم زخمه همچو ساز شدم

او شدم تا که سر فراز شدم

  

منم و لا اله الا او

************

 


موضوعات مرتبط: صنایع بدیع ابداعی خودمگشتانه - ترجیع بند مربع

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:23 | نویسنده : هندی |

به گمانم که عاشقت هستم.

 
 
 
 

 

 

گفته بودی،  که لولی  و مستم

ساغر و  باده  بر سر و دستم

تا که زنار در  رهت بستم

 

به  گمانم که عاشقت  هستم.

**********************

 

روی ماهت ،چو ماه عالمتاب

تو  بگو، من چگونه آرم  تاب

آن دو چشمت ربوده از من خواب

 

به  گمانم که عاشقت  هستم.

***********************

 

گشته  سهمم  همه پریشانی

سخن ات ، آیه  های ایمانی

چه  بگویم ، زآنچه می دانی

 

به  گمانم که عاشقت  هستم.

***********************

 

دی  شنیدم که رهروی بی جفت

جان و  دل را به این سخن می سفت

گویی از ، عمق  جان من ، می گفت

 

به  گمانم که عاشقت  هستم.

***********************

 

ای که سیمین بری و تن نازی

با  دلم این  چنین  مکن  بازی

فاش می گویمت  کنون رازی

 

به  گمانم که عاشقت  هستم.

***********************

 

الغرض ، بی بهانه میگویم

چهره با اشگ دیده می شویم

راز این  حال  زار می جویم

 

به  گمانم که عاشقت  هستم.

 


موضوعات مرتبط: صنایع بدیع ابداعی خودمگشتانه - ترجیع بند مربععاشقانه ها

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:23 | نویسنده : هندی |

بگو از جان ما چه می خواهی؟

 
 
 

گفته ای ، اهل حق و درویشی

در توجه ز دیگران پیشی

تا به کی مست شهوت خویشی

 

بگو از جان ما چه می خواهی؟

************************

 

ای که گفتی به خطه ای  شاهی

صاحب  لشکری  و خرگاهی

عاقبت بین ، نماندت جاهی

 

بگو از جان ما چه می خواهی؟

***********************

 

تو که مفتی شهرما هستی

خوردن نان دین بود پستی

تو چرا بد کنی  و بد مستی

 

بگو ازجان ما چه می خواهی؟

***********************

 

ای که کارت فقط  ربا خواری

از ترحم  صحیفه ات  عاری

بی اثردر تو گریه و زاری

 

بگو از جان ما چه می خواهی؟

***********************

 

هان ، که بر تن سپید جامه کنی

درد مردم دوا به نامه کنی

پس چرا خون دل به خامه  کنی

 

بگو از  جان ما چه می خواهی؟

************************

 

با توام نا نجیب  بازاری

سهم من ازتو است بیزاری

تا به کی خلق را می آزاری

 

بگو از جان ما چه می خواهی؟

************************

 

وآن ، که دائم  نشسته  بر کرسی

ازتن خسته جان چه می پرسی

جیب تو مملو است  و دل قرصی

 

بگو ازجان ما ، چه  می خواهی؟

************************

 

سنگ زیرین آسیا ماییم

صاف و بی غش ، بی ریا ماییم

گفته ای زشت و روسیا ماییم

 

بگو از جان  ما چه  می خواهی؟

             

 


موضوعات مرتبط: گشتانه - ترجیع بند مربعاجتماعیات

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:20 | نویسنده : هندی |

چون چربی و قند و اوره بالاست

 
 
 
 
 

آن کهنه پزشک ، گفته روشن

خواهی  چو شوی  سلیم  و ایمن

هرگز  نخوری، برنج  وروغن

 

چون  چربی و قند و  اوره  بالاست

*************************

 

گفته است بکن  ز گوشت  پرهیز

حتی ،  اگر است  ،  خرد و ناچیز

این  است  ترا  ز بنده  تجویز

 

چون  چربی و قند و  اوره  بالاست

*************************

 

از دنبه  مخور  ، بلای  جون  است

دشمن به  تن و به  جوی خون است

دان خوردن آن  ، عین جنون است

 

چون  چربی و قند و  اوره  بالاست

*************************

 

هان ، گوش  به من همین قدرکن

از کله و پاچه ، بس حذر کن

اندیشۀ  خوردنش ، بدر کن

 

چون  چربی و قند و  اوره  بالاست

*************************

تو قند و شکر مجو که زهر است

قتاله نرین  ، فسون  دهر است

هرکس بخورد به خویش قهر است

 

چون  چربی و قند و  اوره  بالاست

************************

 

هی ، غره  نشو  چو کنت و لُردی

گر خامه و شیر و ماست، بُردی

ور  چرب  بود. بدان  که مُردی

 

چون  چربی و قند و  اوره  بالاست

**************************

 

این  نسخه ما بلا عوض شد

بین جان وتنت ، پر از مرض شد

القصه رژیم  تو ، عوض شد

 

چون  چربی و قند و  اوره  بالاست 

 

 


موضوعات مرتبط: صنایع بدیع ابداعی خودمگشتانه - ترجیع بند مربع

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:19 | نویسنده : هندی |

سر راهت

 
 
 
 

 

سر راهت

نشسته ام

با شاخه اي

از گل سرخ

و مي جويمت

به هر نشانه اي.

از نسيم ميگيرم

سراغ ترا.........

هر  صبح.

 

 


موضوعات مرتبط: عاشقانه هاشعر نو

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:17 | نویسنده : هندی |

تو تنها نیستی

 
 
 

تو تنها نيستي.

اگر مرا

به قلب خود

بسپاري.

 

و من

با هر نفس گرمت .

زنده ميشوم

در تو

 

....و گرم مي كنم

 

دستان سردت را

باهمه هستي ام.

با جانم....

تو تنها نيستي .......


موضوعات مرتبط: عاشقانه هاشعر نو

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:16 | نویسنده : هندی |

من آدمم

 
 
 

 

و من برخاستم

از ميان خاكستر

آتشي در دل

بر جا مانده

از آذرخش

و تو در قلبم

هويدا شدي

وحس كردم

لطافت عشق را.

و شعله ور شد

در جانم

مهرت


و من شايد

اول دلسوخته عالمم

من

آدمم.

 


موضوعات مرتبط: شعر نوکفریاترادیو شما _ دکلمه شاعر

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:16 | نویسنده : هندی |

تنهایی ممتد

 
 
 

اشگهایم را

برایت نامه می سازم

و میگویم

که قلبم

جایگاه توست

تویی تنها امید من

برای ماندن و بودن .

تویی تنها پناه این

تن رنجور.........

بیا با من بخوان

این بغض بی پایان

را از رنج این

 تنهایی ممتد

رهایم ساز

که من......

بی عشق تو هیچم

 


موضوعات مرتبط: عاشقانه هاشعر نو

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:14 | نویسنده : هندی |

مسلخ عشق

 
 
 

 

گرمی نفسهایت

گرمم می کند

وقتی

رو به دریا می نشینم.

آبی آبی می شوم

وقتی

در دریای نگاهت

غرق می شوم.

می سوزم

در حرارت احساست

وقتی نشسته ام

بر زورق عشق.

مردم

نجاتم ندهید

منِ

غریق را .

می خواهم

حل شوم در امواج

گیسوان معشوق

شما  لذت مردن را

نمی شناسید

در مسلخ عشق.


 


موضوعات مرتبط: عاشقانه هاشعر نو

تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 | 23:14 | نویسنده : هندی |
تلمذ
تک بیت های عاشقانه سری دوم _ شامل ابیات 76 الی .....
تک بیت های عاشقانه سری دوم _ شامل ابیات 51 الی 75
تک بیت های عاشقانه سری دوم _ شامل ابیات 26 الی 50
تک بیت های عاشقانه _ سری اول _ شامل ابیات 1 الی 25
جان بسر
بداهه فرمودند ، عرض کردم - 7
بداهه استاد نفرمودند ، بنده عرض کردم - بچه محل
بداهه فرمودند ، عرض کردم - 6
بداهه فرمودند ، عرض کردم - 5
بداهه فرمودند ، عرض کردم - 4
بداهه فرمودند ، عرض کردم - 3
بداهه فرمودند ، عرض کردم - 2
بداهه فرمودند ، عرض کردم -1
بداهه استاد نفرمودند ، بنده عرض کردم - ما چه لایق
بداهه استاد نفرمودند ، بنده عرض کردم - شاخ سبیل همایونی
حس خوبی است حس تهرانی
باید ببینم تا به کی
زمستان رفت وماندت رو سیاهی
خدا رحمت کند سیمین ما کو؟
قصه فیل و آن شب تاریک
منم و لا اله الا او
به گمانم که عاشقت هستم.
بگو از جان ما چه می خواهی؟
چون چربی و قند و اوره بالاست
سر راهت
تو تنها نیستی
من آدمم
تنهایی ممتد
مسلخ عشق
گرمای خورشید
چلچراغ
سکوت
نه تو عاشق شده ای
فلبت را ربوده ام
دلم را
و من همیشه فریادم
زبان احساسم
شام تا شام
بیات عشق
همیشه عاشق
آغاز
دو چشمت
خانه دوست کجاست
اهل حقم
توهم
کبر و غرور
سی سال حماقت
آدم و حوا
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
.: Weblog Themes By SlideTheme :.